مانيماني، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
ترمه و ترانهترمه و ترانه، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

من و بابا و ماني

تولد زنبوری

مانی در ماه شهریور و سفر به شیراز ....

1392/7/9 12:14
1,148 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستای گلم ......

و سلام به پسرم عشقم عزیزم مانی جون ........قلب

مانی جون تو ماه گذشته یه سفر به شیراز داشت و 4 تا تولد رو پشت سر گذاشت تولد زندایی اعظم ، تولد بابابزرگ و تولد دایی بهروز و از همه مهمتر تولد بابایی جون ..........ماچ

تولدتون مبارک بابای خودم داداش خودم زنداداش خودم و از همه عزیزتر ناصر مهربونم ......تولدتون مبارک .....ماچ( البته همه عزیزن ..... )مبارک مبارک تولدتون مبارک ......ماچ

و سالگرد دانیال عزیزم ...... ناراحتعزیزم عمه دورت بگرده قربونت برم امیدوارم جات تو بهشت راحت باشه .......بغل

تو هفته گذشته مامانی حالش خیلی بد شد ..... قبلشم مانی جونم .... روزهای اخر ماه خیلی به سختی گذشت .... کارها زیاد بود و مامانی حسابی سرش شلوغ ..... مانی جونم مامانی رو ببخش دیر به دیر می یاد و به روزت می کنه ....... دوست دارم عزیزم می بوسمت مامان جونم .......عاشقتم ......قلب

و حالا عکس های و به روایت تصویرها ......قلب

 



مانی عشقم چه خوابه نازی مامان جون ..... دیگه به جای بغل مامان رو پاهام می خوابی عزیزم ...



تولد بابا بزرگ و نوهای عزیزش ....



بابا بزرگ مهربون .....



مانی در حال کلاژ کاری ....



مانی و میمون خوشگلش .....



مانی در حال بازی با ماشین ها تو راه سفر شیراز ....



مانی تو ماشین داره به مامانی بادام زمینی .....



مانی جونم داره به اردک غذا می ده نزدیکای تخت جمشید



داوود پسر دایی بابایی ....



مانی و محدثه دختر دایی بابایی ......



بی بی - مامان بزرگ بابایی ..... خیلی دوستش دارم ...



مانی وقتی لباس بابایی .....



مانی جونم در بوشهر کنار دریا ....



مانی در فکر کنار دریای آرام جنوب ...... بوشهر

مانی جونم تو این سفر یه سری بوشهر رفت خونه عموی مصطفی و دیدن زنعمو اسما و کلی خوش گذشت



مانی کنار مجسمه خواجوی کرمانی - شیراز



مانی دروازه قرآن ....



من و بابا و مانی دروازه قرآن .....



مانی تو غار دروازه قرآن ......



مانی تو حافظیه .....



مانی تو حافظیه با یه دختر خوشگل دوست شد ....



مانی داره به زور به دوستش چیپس می ده .... مامانی قربون بره ....



مانی تو پارک آزادی شیراز





مانی جونم تو شهر بازی اصفهان .....



مانی جونم و پارکینگ ماشینهاش - هر روز ما با این لوگوها و ماشین ها درگیریم ..... البته بابایی بیشتر



و اینم بچه های دخترعمه بابایی که اومدن شمال و رفتیم کنار دریا جای همه خالی ......



مانی جونم چون بابایی شیفت بود تو اب نرفت و کنار دریا با مامانی بازی کرد ....



و این هم دوست مانی جونم که مانی زحمت کشید و روش شن ریخت ....

به همتون خوش بگذره شاد باشید ....

راستی تو این عکس ها تولد بابایی و تولد داداشیم کم بود چون بابایی شیفت بود و سالگرد دانیال عزیزم هم بود نتونستیم جشن بگیریم ......


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سوفیا
1 آذر 92 20:55