مانيماني، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
ترمه و ترانهترمه و ترانه، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

من و بابا و ماني

تولد زنبوری

مانی و نوروز 92 .....

1392/2/7 12:31
2,617 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان .......

مانی جونم خوبی مامانم .....

این روزا سرم خیلی شلوغ بود و نتونستم بیام و واست مطلب بزرام اما سعی می کنم از این به بعد هر شنبه لااقل مطلب وارد کنم .... منو ببخش عزیزم ......

دیروز بدترین روز مامانی بود حالم خیلی بد بود ..... خیلی اذیت شدم بابایی شیفت بود و منم تنها تو هم که خیلی اذیت شدی همش دوست داشتی بازی کنی و من نمی تونستم باهات بازی کنم منو ببخش

مامانی تو هفته های گذشته روزهای سختی رو پشت سر گذاشت اصلاً دوست ندارم بهشون فکر کنم فقط دوست دارم به تو آینده تو فکر کنم .... دوست دارم که خوشبخت باشیم در کنار هم و با تمام مشکلاتی که برامون می سازن فقط شاد باشیم و بی خیال .....امیدوارم یه روز بتونم همه چیز رو بگم .....

دوست دارم عزیزم نمی ذارم هیچ چیزی خوشبختی رو از من و تو و بابایی بگیره ........

حالا عکس های ماه گذشته مانی جونم ......


مانی جونم کنار سفره هفت سین ......


مانی جونم کنار سفره هفت سین خونه خاله مهری که البته سیب سفره رو هم تندی گاز زد و خورد  ......


مانی بهت زده  ......


مانی جونم راننده آمبولانس ......


مانی جونم به همراه بابا در شیفت های نوروزی ......


مانی جونم کنار محمد پویا پسرخاله ناز نازی ......


مانی جونم به همراه یگانه ، تینا و ساقی ......


مانی و بابایی کنار سفره هفت سین ......


مانی و ژست گرفتنش مسجد جامع سمنان ......



مانی جونم کنار پارک کوهستانی مهدی شهر ......


مانی جونم کنار دریا  ......


مانی جونم در حال پشمک خوردن  ......


مانی و ماشین شارژی  ......


مانی جونم و بابایی کنار سفره هفت سین آرامگاه ساری ......


مانی جونم در حال نقاشی کشیدن ......


مانی جونم وقتی خودشو با کاکائو حاجی فیروز می کنه ......


مانی و بابا ......


مانی جونم اولین باری که بستنی قیفی خورد  ......


مانی جونم و قطار بازی به همراه سوفیا جون ......


مانی جونم وقتی خلبان می شود  ......


عاشق این عکستم عزیزم  ......


هیچ چیزی نیست تو خونه که مانی تجربه نکرده باشه ......


مانی جونم و عمو حسین  ......


مانی جونم آخه اونجا هم مگه می شه نشست عزیزم ......


قربون خندینت بشم عزیزم  ......

همیشه شاد باشی و لبات خندون عزیزم .... خیلی دوست دارم قربونت برم ......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ماني جون
7 اردیبهشت 92 13:54
الهي هر چيزي باعث برهم زدن شاديهاتون ميشه از بين بره ببوس ماني جونمو
maman e maneli
8 اردیبهشت 92 10:26
aziiiiiiizam che axa ghashangi hamishe be gardesh
مادر کوثر
8 اردیبهشت 92 12:40
چه عکسای خوشگلیییییییییییی ممنون مامانی با یه عالمه عکس از این روزهای کوثر جون در خدمتیم
مامان گیسوجون
8 اردیبهشت 92 18:19
عزیزم ممنونم از محبتت دوستم بهتره زودتر دست به کار بشی و مانی جونو از شیر بگیری هر چی بگذره فهمشون بیشتر می شه و بیشتر اذیت می شین دکتر گیسو به من گفت این شیر دیگه ارزش غذایی چندانی نداره فقط دندوناش رو خراب میکنه کم کم شروع کن از قطع کردن شیر روزانه موفق باشی
زهره مامان آریان
9 اردیبهشت 92 0:20
چه عکسای خوشکلی.معلومه حسابی شیطونی وروجک. خدا حفظش کنه
زهره مامان آریان
9 اردیبهشت 92 0:21
امیدوارم همه مشکلات و چیزایی که مخل آرامشتونه از بین بره
مامان ماهان
11 اردیبهشت 92 9:41
سلام روزتون مبارك عزيزم،،از شما دوست گلم دعوت ميكنم تو آمار وب ما شركت كنين تا انشالله با برآورد كادوهاي روز زن ،برنامه ريزي وسيعي براي روز مرد با همديگه انجام بديم كه شرمنده همسري جوناااااااااا نشيم...] اي جونم چه پسر ناز و بانمكي دارين
عرفان خان
11 اردیبهشت 92 23:11
سلام آقا مانی ... انشاله همیشه به شادی و گشت و گذار عزیزم ... وبلاگ نازی داری ...دست مامان مهربونت بی بلا ... میای با هم دوست بشیم ؟؟؟ خبرم کن ... منتظرما ... بوس
مامان مانی مسافر کوچولو
13 اردیبهشت 92 0:01
نازی خدا نگه دارتش-راستی شغل بابای مانی تو فوریتهای پزشکیه؟اگه اینطورهخدا بهشون سلامتی بده واقعا شغل سختیه خیلی انرزی میخواد فک کنم. همیشه سلامت باشن واسه خانوم هاشون هم سخته خدا قوت بده به هر دوی شما.
سوفیا
21 خرداد 92 8:58
مانی جون خیلی دوست دارم