مانی جونم در ماه خرداد 93
مانی جونم در ماه خرداد 93 سلام به همه .....
من و مانی جونم تو ماه خرداد یه مسافرت 2 روزه رفتیم شهمیرزاد ..... بابایی شیفت بود و این دومین مسافرت من و مانی با هم بود سری قبل من و مانی جونم با هم رفتیم کرمانشاه مانی هشت ماهش بود و من ماموریت داشتم اونجا ..... جای بابایی خالی ....
و حالا ماه خرداد به روایت تصویر ....
صبحانه توی جاده کیاسر ..... جای همه خالی ....
موزه سمنان ..... با خاله مهتاب و عمو حسین ....
مانی تو یکی از کوچه های قدیمی سمنان ...
من و مانی کنار ارگ ... سمنان
مانی و یاسین عزیزم وووو .....
مانی و بابابزرگ ..... بابای مهربون من ....
مانی و رضا جون در حال محرم بازی .... شهمیرزاد خونه خاله خودم ...
مانی در حال طبل زدن ....
مانی و هزار سازه ....
و این هم دریا .... آخ جون ....
پویا جونم کنار دریا ...
ناصر و مانی ....
مانی و جلیقه تو آبگیر ....
مانی تو پارک قائم ...... و به قول مانی بپر و یپر ......
مانی و خرگوشی که بابایی واسش خریده .....
مانی در حال رفتن به کلاسی نقاشی .....
و این هم کیمیا جونم .....
دوستای مانی تو پارک جلوی خونه ....
مانی محو تماشای کارتون .....
عاشقتم مانی جونم ....
مانی در حال پخش کردن شکلات واسه میلاد امام زمان (عج)
مانی و نگین جون دختر همسایه جدیدمون .....
مانی من وقتی الکی با یکی تلفنی حرف می زنه .... خدا من عاشقتم مامان
مانی و نگین در حال نقاشی کردن ....
مانی وقتی از بازی خسته میشه .....
مانی از وقتی از اون خونه اومدیم همش می گه من وان خودمو می خوام ( سفید گنده )
الان دیگه با این وان کوچولو دوست شده ..... عزیزم ....
بیاد قدیما مانی رو تختش خوابید تا ببینیم چقد رشد کرده ....
وقتی داره غذا می خوری و کارتون می بینی دیونت می شم ...
عاشقتم ... همیشه شاد و سرحال باشی ...
