مانی در ماهی که گذشت ......
با سلام به همه
می دونم چند وقته نمی تونم واسه مانی جونم مطلب بزارم .....
راستش هم سرم شلوغ بود و هم دلم خیلی گرفته بود و فرصت هم کم داشتم .....
ببخش مانی جونم و همه دوستان مانی که دیر بروز میکنم ........
مانی تو ماهی که گذشت ......
قبلش یه خبر عمو علی یه یه هفته ای مهمونمون بود خیلی خیلی خوشحال شدیم و خوش گذشت ..... هر جا هستند شاد باشن تا ما هم شاد باشیم الهی ......
مانی جونم با عروسک دوست داشتنیش تو استخر توپ ....
مانی درحال خوردن لینا توپی .....
مانی جونم این روروک بابایی با یه احساسی برات درست کرد که نمی دونی عزیزم ....
مرسی بابایی ....
مانی تو محوطه نمایشگاه کتاب ......
مانی بعد از خرید کتاب از نمایشگاه ......
مانی و سامی ( عروسک مانی جون ) در حال دیدن تلویزیون .....
قربون نگات بشم من .... عسل نگات بشم من ....
مانی جونم در حال مهندسی ماشین ....
مانی جونم در حال تعمیر دوچرخه .... توی یه حسی می ره که نگو
مانی وقتی جا می خوره تا بپره رو تختش .....
در حال بالا رفتن از تخت خدایا اولا چقدر می ترسیدم که یه وقت نیوفتی ....
واین صندوق عروسک های مامانی و مانی .....
و در ادامه .......... این وضعیت قورباغه های مامان .....
وقتی مانی و کیمیا سوار دیس دیس می شن .....
مانی و بابایی دارن باسواد می شن .....
مانی داره به بابایی یاد می ده .....
و اینجا گرمرود باصفا .......
مانی درحال دیدن تلویزیون با .....
قربونت برم اینقدر محکم بغلش می کنی ..... عزیزم ....
مانی و شمشیرش خدایا نمی دونید چقدر ورجه ورجه می کنه ...... دوست دارم عزیزم ....
و این هم ستاره ای جدید تو زندگی ما .... پویا ( پسر خاله مانی جون )
امروز یک ماهه شد .....
قربونش بشم عزیزم ......
لباتون همیشه شاد و خندون .......