تولد مامانی ....
سلام مانی جونم امروز تولد مامانیه ......
اما نمی دونم چرا اینقدر دلم گرفته با اینکه کسایی که حتی فکرشو نمی کردم و ازم دور بودن یادشون بود که تولدمه یا تلفن زدن یا اس ام اس دادن و تولدمو تبریک گفتن اما دلم گرفته خیلی هم دلم گرفته ......
امشب قراره همه بیان و دور هم جمع بشیم ...... خدایا به خاطر تمام نعمت هات شکر ......
خدایا یادم بده قدردون نعمت هات باشم ......
خدایا یادم بده که یادم نره چه کسایی واسم زحمت کشیدن و من رو به اینجا رسوندن ......
خدیا یادم بده هیچ وقت زحمت پدر و مادرمو فراموش نکنم و همیشه قدر دون زحماتشون باشم .....
خدایا یادم بده خوب باشم و مهربونی کنم حتی در مقابل کسایی که خردم می کنن و ارزشامو زیر سوال می برن .....
خدایا ازت می خوام تو سالروز تولدم تمام مریض ها رو شفا بدی و جنگ و بدی و دشمنی و نفرت رو اول از دل و زندگی من و بعد از کل جهان پاک کنی .......
خدایا خودت کمکم کن خدایا من رو اون طوری که هستم به اطرافیانم نشون بده .......
در سالروز تولدم دست مادرم رو می بوسم و به پاس مهربونی های پدرم و حمایت هاش یک شاخه گل تقدیم وجودشون می کنم ..... امیدوارم که خوب باشم و خوبی کنم .....
پسرم به خاطر داشتنت خدا رو شکر می کنم تو همه هستی و زندگی منی با تمام وجود دوستت دارم و امیدوارم بابا ناصر هم دست از فکر کردن به مشکلاتی که از جایی دیگه ست برداره و به زندگیمون عشق و آرامش هدیه بده ...... خدایا تمام مشکلات رو از سر راهمون بردار ....... خدایا شکرت شکر .....