بابا در اداره ماماني .....
سلام ماني جون .....
الان كه داريم واست مي نويسيم بابا اومده اداره دنبالم تا با هم بريم خونه ..............
حالا بابايي مي گه و من مي نويسم .....
خوب بابا بگو ...................
سلام ماني .....
دقيقاً دو روزه هيچ خبري ازت نداشتم ، چون شيفت بودم و دلم براي تو و مامانت تنگ شده بود
روم نمي شد ولي با اصرار مامانت اومدم اداره تا سايتتو مرور كنم ........
خيلي لذت بردم وقتي تونستم احساسات خودم و مامانتو بخونم و ببينم ........
دلم برا ديدنت لك زده ..... اميدوارم سالم و سلامت باشي و به اين دنيا پا بذاري
دوست داريم .... وقت نداريم بايد بريم .....
باي باي
و حالا من ماماني ، عزيزم الان خوشحالم با بابايي دارم واست مي نويسم ديگه بايد برم خونه امروز خيلي خوب بود تقريباً كم كار بودم دوست دارم مراقب خودت باش و هواي ماماني رو داشته باش ....
بوس بوس باي باي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی