حس غیر قابل باور
سلام به همه دوستام
سلام به مانی قشنگم که تو این مدت خیلی اذیت شد و مامانشو خیلی درک کرد و همش با مهربونی منارم بود ... دوست دارم عشقم ...
این مدت واسه من یه تجربه سخت و عجیب و غیر قابل باور بود ... خیلی سخت گذشت روزای آخر بارداری استرس سلامتی بچه ها و وضعیت جسمی خودم خیلی سخت بود .... مانی منو ببخش که اذیت شدی عزیزم ولی با وجود دو تا فرشته کوچولوی مهربون ترمه و ترانه تمام سختی ها رو پشت سر گذاشتیم ....
لحظه ای که رفتم تو اتاق عمل وحشتناک بود ... دردای بعد زایمان غیر قابل باور بود واقعا سخت گذشت ولی خدا رو شکر ترمه و ترانه سلامت پا به این دنیا گذاتشتن و من خدا رو از صمیم قلب شاکرم ... خدایا شکر ... خدایا ممنون ...
دخترای گل من ترمه و ترانه قشنگم باور نمی شه شما دوتا تو شکم مامانی بودید ... خیلی دوستتون دارم امیدوارم مادر خوبی براتون باشم ....
خدایا خودت کمکم کن ... تا مادر خوبی باشم ... خدایا تو می دونی چقدر دست تنهام یه کاری کن واسه مانی و ترمه و ترانه مامان خوبی باشم و از پسش بر بیام ...
مانی عسلم جونم عشقم ... ترمه و ترانه مهربونم فرشته های من .... دوستتون دارم ...
صبحی که مامانی رفت تا ترمه و ترانه رو به دنیا بیاره ...
وای یه حس عجیبی بود یاد تولد مانی افتادم سه تایی رفتیم تا ترمه و ترانه رو به جمعمون بیاریم ...
خدایا شکرت ....
اینم ترمه و ترانه یک ساعت بعد از تولد ... قربونشون برم ... خدایا شکرت ...
اولین باری که مامانی ترمه و ترانه رو دید ... فداتون بشم ...